شکم سیری

Posted in آن کــَـته گوریل on فوریه 22, 2009 by rrminimalz

ای بابا, تو که همیشه زیاد ریدی, چه می فهمی من چی میگم …

شماره ی یازده

Posted in آن کــَـته گوریل on فوریه 21, 2009 by rrminimalz

من هر دو دستم رو جلوی شما می گیرم, چندتا انگشت دارم ؟ 10 تا.

حالا دستام رو توی جیبم می کنم, الان چندتا انگشت دارم ؟

پ.ن : با طرح معما, به این معما جواب دادم

مردانه

Posted in آن کــَـته گوریل on فوریه 18, 2009 by rrminimalz

لذت شاشیدن در دیر شاشیدن است …

وی

Posted in آن کــَـته گوریل on فوریه 14, 2009 by rrminimalz

آدم های عاشق دو مدل هستن :

1. محدب

2. مقعر

+احساس می کنم قبلن اینو گفتم یه جا …
پ.ن که بعدن اضافه شد : بسیار ساده ! محدب : اونایی که بروز میدن, مقعر : اونایی که نمیدن, بروز.

Posted in آن کــَـته گوریل on فوریه 11, 2009 by rrminimalz

استاد رو به من:» حتما راجع به من شنیدی؟»

من :»بیشتر راجع به مادرتون شنیدم, استاد»

+ وی خشمگین گشت.

پ.ن : اصل داستان را در اینجا دنبال کنید.

احوالپرسی

Posted in آن کــَـته گوریل on فوریه 5, 2009 by rrminimalz

چطوری می کنی ؟

P.S : Based on Real story

بلند کردن

Posted in آن کــَـته گوریل on فوریه 5, 2009 by rrminimalz

بالا بلندی

پ.ن : فقط به خاطر تو

هوا کردن

Posted in آن کــَـته گوریل on ژانویه 31, 2009 by rrminimalz

گرگم به هوا

360

Posted in آن کــَـته گوریل on ژانویه 31, 2009 by rrminimalz

آیا سایت های «Social network service» دیگر می توانند حس فضولی را اینگونه ارضا کنند ؟

vampirism

Posted in آن کــَـته گوریل on ژانویه 29, 2009 by rrminimalz

خون آشامان ایرانی, آتش جنگ را افروخته در  غزه می خواهند.