ای بابا, تو که همیشه زیاد ریدی, چه می فهمی من چی میگم …
شماره ی یازده
Posted in آن کــَـته گوریل on فوریه 21, 2009 by rrminimalzمن هر دو دستم رو جلوی شما می گیرم, چندتا انگشت دارم ؟ 10 تا.
حالا دستام رو توی جیبم می کنم, الان چندتا انگشت دارم ؟
وی
Posted in آن کــَـته گوریل on فوریه 14, 2009 by rrminimalzآدم های عاشق دو مدل هستن :
1. محدب
2. مقعر
+احساس می کنم قبلن اینو گفتم یه جا …
پ.ن که بعدن اضافه شد : بسیار ساده ! محدب : اونایی که بروز میدن, مقعر : اونایی که نمیدن, بروز.
…
Posted in آن کــَـته گوریل on فوریه 11, 2009 by rrminimalzاستاد رو به من:» حتما راجع به من شنیدی؟»
من :»بیشتر راجع به مادرتون شنیدم, استاد»
+ وی خشمگین گشت.
احوالپرسی
Posted in آن کــَـته گوریل on فوریه 5, 2009 by rrminimalzچطوری می کنی ؟
P.S : Based on Real story
360
Posted in آن کــَـته گوریل on ژانویه 31, 2009 by rrminimalzآیا سایت های «Social network service» دیگر می توانند حس فضولی را اینگونه ارضا کنند ؟
vampirism
Posted in آن کــَـته گوریل on ژانویه 29, 2009 by rrminimalzخون آشامان ایرانی, آتش جنگ را افروخته در غزه می خواهند.